ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام باقر علیه السلام :
مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّه لا يُغْلَبُ و َمَنِ اعْتَصَمَ بِاللّه لا يُهْزَمُ؛
هر كس به خدا توكل كند، مغلوب نشود و هر كس به خدا توسل جويد، شكست نخورد.
جامع الاخبار(شعیری) ص 118
قصه نماینده بلا و وزیر ناقلا
شهاب پاکنگر
یکی از روزنامهها پیشنهاد داده که «بهجای کوکب خانم و پتروس فداکار، بیرانوند را قصه کتابهای درسی کنید». اولاً که کوکب خانم و پتروس به شما چه کار دارند که هرچیزی میشود میروید سراغ این دو عزیز. کوکب خانم تقریباً بیست سی سال پیش نشسته بود یک گوشه و داشت نیمرویش را درست میکرد که با این قیمتهای تخممرغ، همان کار را هم نمیتواند بکند. پتروس بیچاره هم صرفاً انگشتش را کرده در سوراخ سد و به من و شما کاری ندارد. ثانیاً اگر قرار باشد قصههای جدیدی به کتاب درسی اضافه کنیم باید مواردی باشد که به قول وزیر آموزش و پرورش «مهارت زندگی» را افزایش دهد. برای همین ما میخواهیم چند خط داستانی کاربردی را برای اضافه شدن به کتب درسی پیشنهاد دهیم:
قصه پاکدستان: یک آقایی بود که خیلی پاکدستی را دوست داشت، دوستانش هم همینطور. برای همین دوستانش رفتند یک با یک عالمه بانک و مؤسسه مالی تازه تأسیس ارتباط برقرار کردند که بتوانند آنجا پاکدستی کنند. این به دانشآموزان یاد میدهد باید به پاکیزگی خیلی اهمیت بدهند و نان در پاکدستی است، اگر گروهی باشد چه بهتر.
قصه تلاش: یک آقایی بود که خیلی تلاش میکرد و برای اینکه بتواند رئیس جمهوری شود هر دوره کاندیدا میشد. او با اینکه دوازده سال شهردار بود ولی از دار دنیا هیچ پساندازی نداشت. روزی یک شخصی به وی میگوید «داداش! تو که تو دوازده سال نتونستی یه پسانداز داشته باشی چطور میخوای کشور رو مدیریت مالی کنی؟! حداقل یه ذره پسانداز میکردی اگه چهارشاخ گاردن پاترولت خراب شد بتونی عوضش کنی!» مرد تلاشگر خیلی به فکر فرو رفت و تصمیم گرفت دوره بعد هم دوباره کاندیدا شود.
قصه نماینده بلا و وزیر ناقلا: روزی روزگاری، چند نماینده هر روز صبح میآمدند مجلس و میگفتند «خب امروز چی کار داریم؟! آهان بیاین یه وزیر رو استیضاح کنیم!» و هر روز همین کار را ادامه میدادند و وزیر هم باید میآمد کمیسیون مربوطه و آنها را قانع میکرد که این سؤالات خیلی به وزارتخانه او ربطی ندارد. این قصه به دانشآموزان یاد میدهد که ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است و بهتر است سؤالاتمان را دوران کودکی بپرسیم تا وقتی بزرگ شدیم ذهنمان را درگیر نکند.
قصه مرد همهفن حریف: یک مردی بود که شغلهای زیادی داشت، اینجا، آنجا، همه جا! کافی بود دستش را دراز کند تا یک شغل جدید بگیرد. این قصه به دانشآموزان یاد میدهد اگر به یک جایگاهی برسید، لازم نیست بروید دنبال شغل، شغلها خودشان میآیند سمت شما، مثلاً 8-37 شغل.
گپ و گفت «ایران» با استاد محمود فرشچیان در سالروز تولدش
هرجای جهان باشم ایرانیام
عشرت کراری
خبرنگار
محمود فرشچیان چهارم بهمن 1308 در اصفهان بهدنیا آمد. علاقه او به نگارگری و نقاشی، تحت تأثیر ابنیه تاریخی و نگارگریهای باستانی این شهر قوت گرفت و به این ترتیب او با بهرهگیری از وجود بزرگانی همچون «عیسی بهادری» از شاگردان برجسته کمالالملک، توانست مدارج عالی هنر نگارگری را سپری و جایگاه بالایی را در این حوزه بهدست آورد. فرشچیان آنطور که خود میگوید، از کودکی در کوچههای چهارباغ تحت تأثیر مساجد قدیمی اصفهان و ازجمله مسجد «شیخ لطفالله» بود. از طرفی دیگر به مشاهده هنر اروپا و آثار بزرگانی مانند «میکل آنژ» نیز علاقه داشت. به همین علت همزمان دورههای مختلف این 2 طیف هنر را بررسی میکرد تا به آنچه میخواست برسد و البته رسید. او در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان مقدمات کار را فرا گرفت و برای تکمیل آموختههای خود راهی اروپا و دیگر نقاط جهان شد تا از نزدیک با کار هنرمندان بزرگ آشنا شود. فرشچیان سپس به ایران بازگشت تا دانستههای خود را در راه اعتلای هنر نگارگری کشور به کار گیرد و بر همین پایه بهعنوان استاد دانشکده هنرهای زیبای تهران به تعلیم هنرجویان همت گماشت. هنگامیکه در امریکا ساکن شد، روز به روز ارتباط خود را با دنیای هنر گسترش داد. تابلوهایی چون «شام غریبان»، «ظهر عاشورا»، «ضامن آهو» و «شمس و مولانا» از جمله معروفترین آثار نقاشی فرشچیان محسوب میشوند. همچنین طراحی بینظیر ضریح امام رضا(ع) و امام حسین(ع) از جمله شاهکارهای این هنرمند توانمند ایرانی است. با محمود فرشچیان که پا به 90 سالگی میگذارد به گپی کوتاه نشستهایم.
کار و تلاش هنرمندانه و بیوقفه در سراسر زندگی شما به چشم میخورد. چه دلیلی برای اینهمه کوشش و تلاش دارید؟
رسیدن به آرامش و رفاه در زندگی بهایی دارد. اعتقاد دارم که برای دستیابی به آرامش و رفاه در زندگی باید همواره کار کرد. توصیهام به همه مردم و جوانان عزیز این است که با جدیت کار کنند. همچنین سخت مطالعه کنند چرا که مطالعه در هر رشتهای اعم از پزشکی، مهندسی، هنر، ادبیات و... واجب است تا بتوان با اشراف به حیطههای مختلف، به چرخش چرخه زندگی کمک کرد. باید سخت کار کرد و در کنار آن به مطالعه پرداخت. بنده در این سن و سال که 90 سال از خدا عمر گرفتهام شب و روز کار میکنم. در تمام طول عمر و از ابتدای شروع فعالیت هنریام تاکنون همیشه کار کردم و تفریحی بزرگتر از کار برای من وجود نداشت. به حمد و لطف خدا به نتیجه مطلوب هم رسیدم. در هر کاری که انسان به آن مشغول است نباید به این فکر کرد که تا چه اندازه به پول خواهد رسید؛ چرا که خدا رزاق است و آنچه که برای معیشت بشر لازم است، توسط خدای رحمان تأمین خواهد شد.
امیدتان را از کجا میگرفتید که در همه دوران زندگی چنین با انگیزه به خلق آثار شگرف دست زدید؟
همه باید بدانند آنچه میخواهند باید از وجود پاک حق طلب کنند که با کار و تلاش میسر خواهد شد. در هر جای جهان که بودهام همواره با اتکا به ذات پاک حق به توفیق دست یافتهام.
دوری از کشور و زندگی در غربت آیا روی روند کارتان تأثیری نداشته است؟
عشق به وطن کمک میکند تا موفقیت بیشتری در کارها حاصل شود. در هر نقطه از جهان که باشم متعلق به ایرانم و این مسأله بهعنوان یک پشتوانه، متضمن موفقیتهای بزرگ است. در کشور امریکا و در نیوجرسی مرکزی را با عنوان «نور و دانش» تأسیس کردم که مانند خانه ایران عمل میکند. وجود، چشم و هستی من در این خاک پاک است؛ من همیشه در ایرانم حتی اگر برای کار مجبور به رفتن به دیگر نقاط جهان باشم اما همواره به ایرانی بودن خویش میبالم و آرزوی سربلندی و رفاه و آرامش برای همه هموطنان خوب خویش را دارم.
یک نقاش از جشنوارهای که در راه است میگوید
جشنواره تجسمی فجر زیر سایه هنر رسمی
علی فرامرزی
نقاش و کارشناس آثار هنری
من در این سالها جسته گریخته جشنواره تجسمی فجر را دنبال کردهام و متوجه شدهام که در سه چهار سال گذشته این جشنواره تغییراتی داشته است. این تغییرات مثلاً در بخش هیأت داوران محسوس است چرا که از هنرمندان حرفهایتر و تثبیتشدهتری بهعنوان اعضای هیأت داوران استفاده میشود. این خیلی خوب است اما ابداً کافی نیست.
به نظر من مشکل اساسی جشنواره فجر این است که هنوز هم بهعنوان جشنوارهای که نگاه دولتی به هنر و به طور مشخص هنرهای تجسمی دارد، شناخته میشود. یعنی استقلالی که از یک جشنواره هنری انتظار میرود، در این جشنواره وجود ندارد. در حالی که این استقلال لازمه جشنوارهای در این سطح است. چون جشنوارهای با این نام و عنوان باید بتواند همه سلایق و علایق هنری را فارغ از نوع نگاه و نوع تفکر و عقایدشان جذب کند. به نظر من جشنواره تجسمی فجر هنوز موفق به دستیابی به چنین امکانی نشده است و شواهد این امر را شما در بخشهای مختلفی در جشنواره میتوانید ببینید. باز هم تکرار میکنم که کاملاً واضح است که دارند در این زمینه تلاش میکنند و میخواهند تا جایی که ممکن است جشنواره تجسمی فجر را از زیر نگاه رسمی و دولتی خارج کنند و این ارزشمند است اما این جشنواره اگر میخواهد رویداد مهمی در هنرهای تجسمی کشور محسوب شود، باید کارهای زیادی انجام دهد و هنوز تا رسیدن به آن جایگاه راه زیادی در پیش دارد.
اگر بخواهم مثالی از تجلی نگاه دولتی در جشنواره فجر بزنم، میتوانم به نتایج این جشنواره و اسامی برندگان آن در دورههای مختلف اشاره کنم. کسانی را میبینید که بهعنوان انتخابهای هیأت داوران جایزه میگیرند که در دستهبندیها در زمره هنرمندانی قرار دارند که با نگاه دولت همراه و همسو هستند. این تداعیکننده همان نگاه دولتی است. انگار این جشنواره میخواهد هنر رسمی را ترویج کند. در حالی که تلاشها در راستای کاهش این نگاه است اما نتایج هنوز قابل قبول نیست.
اینکه جشنواره تجسمی فجر سعی میکند جوانترها را هم پوشش بدهد خیلی خوب است اما این همه کاری نیست که از این جشنواره توقع میرود. هنرمندان حرفهایتر و باسابقهتر هم باید در این جشنواره حضور داشته باشند که به دلایلی که گفتم خودشان تمایلی برای حضور ندارند. یعنی جشنواره فجر در این ارتباط هنوز جا برای کار دارد. یک سالهایی البته از هنرمندان مستقل دعوت پررنگتری میشد اما در طول زمان بهدلیل اینکه خود هنرمندان استقبالی به عمل نیاوردند، این دعوتها هم کمرنگتر شد. در واقع واکنشی در جامعه تجسمی نسبت به جشنواره فجر به وجود آمده که دلیلش همان خاطره ذهنی است و این مانع تمایل خیلی از هنرمندان به جشنواره میشود.
ما در سینما هم جشنواره داریم اما اوضاع کاملاً متفاوت است و فیلم فجر توانسته همه سلایق و نکتهها را جذب کند. باید ریشهیابی و بررسی کرد و دید که جشنواره تجسمی فجر چطور میتواند رویهای مانند فیلم فجردر پیش بگیرد و همه سلایق هنری را جذب و به مشارکت دعوت کند.
دومین یادداشت از یادداشت های سه گانه معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
هنر یک ضرورت است
سید مجتبی حسینی
معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
اگرچه هنر، مصداق و معنی خود بودن و خودسازی است اما دولتها به تبرک همجواری با حدیث قدسی هنر و بهرهمندی از ظرفیتهای آشکار و پنهانش، پیوسته در تدارک تعالی و توسعه اهداف اجتماعی خود هستند. شاخص توسعه هنر، شاخص اثبات حقوق شهروندی و تمکین به الگوهای انسانی است که اندیشه ورز، به سعادت جامعه میاندیشند. از اینرو غالباً در بازشناسی مؤلفههای فرهنگی و تمایزات تمدنی، به احتسابات آماری گسترش هنر و اثرگذاری آن بر لایههای متنوع انسانی توجه میکنند. ایران اسلامی اکنون بلوغ مدیریت انقلابی و کمال ساختاری خود را پشت سر میگذارد، اما بازگویی پیشرفتهای صنعتی و مدرنیته یگانه اولویت و فخر این دوره کمال نیست و جامعه شناسان با اهمیت بخشی به زبان هنر و زوایای برخوردی آن با ساز و کار حکومتی، اعتلای فهم شهروندی و توسعه فرصتهای انسانی را رصد میکنند. هنر است که خیرخواهانه التهابات اجتماعی و بحرانهای انسانی را مطالعه میکند و حکیم وار، تهدیدها را به تکریم و ترمیم بدل میکند. مواجهه با گفتمانی که هنر را ابزار تفنن و تفرج میداند، بیتدارک دلایل اثباتی هنر و ضرورت وجودی آن و اشاره به مصادیق اصلاح و بهبود و باورآفرینی آن مقصد و مقصود این قلم نیست بلکه بر آنم که با توجه بخشی به جنبههای تربیتی، روان درمانی، الگو آفرینی و اقتصاد حوزه هنر، به قدسیت هنر سوگند یاد کنم. قاعدتاً هر دولتی که به صلاح و مصلحت مردم خویش بیندیشد، باید از نعمت و موهبت هنر صیانت کند و ارکان قدرت خود را هر چند به دشواری، در این زمینه فراخوان نماید. جمعیت جوان ما، در بسیاری از اوقات، ارزشمندی و ولی نعمتی خود را در برخورداری آسان از تولیدات هنر و انتفاع اجتماعی از تحقق رسالت اجتماعی هنرمندان میجوید. بسیج کردن بخشی از منابع مالی و مصادر حمایتی که قطعاً منتج به نشاط عمومی و خردافزایی نسلهاست، تعهد و تکلف دولتها در این مشارکت است. آزمون ناپسندی است که از پس آزمودههای مدیریتی و دریافتهای بلا اثر، ایجازهای اقتصادی و محدودیتهای مالی خود را با حذف اعتبارات حمایتی هنر و گزیده کردن بودجههای فرهنگی به اشتباه مرتکب شویم. هنر امروز خودخواسته و خردمندانه، نقشی قابل توجه در توسعه مشاغل و اشتغال نیروی انسانی دارد و پذیرفته نیست که این صنعت امیدوار و رویکرد امیدآفرین، مبتلا به سوءمدیریتها و قربانی منافع جریانها و امواج سیاسی شود. با نگاهی به آمار جمعیتی دانشجویان حوزههای متنوع هنر، توسعه دانشگاهها، مؤسسات و آموزشگاههای هنری، افزایش اماکن دولتی و غیردولتی مرتبط با تولید و اجرای آثار هنری و در نهایت روابط متکثر بینالملل این حوزه، اهمیت و ضرورت وجودی هنر و اصلاح ناهمواریهای پشت سر و پیش رو واضح و مبرهن خواهد شد. ایجاد نظام مشارکتی و تدوین ساختار تحول آفرین در میان دستگاههای متکثر فرهنگی و تهدید ناشمردن این سرمایه عظیم از یک سو از جمله اقداماتی است که در این روز تنگ باید بدان تأکید کنیم و برای تحققش برنامهریزی نماییم و از دیگر سو با واسپاری امور به اندیشمندان و اصحاب خیراندیش حوزه هنر و تقویت مالی و معنوی مشروط به حفظ استقلال و حذف رویکرد آمرانه و قیم مآبانه و تعمیم جریان گفتوگوی بهبود آفرین، مخدوم بودن خود را اثبات کنیم تا اعتماد مخدوش هنرمندان را دوباره جلب کنیم. قطعاً ضرورت برخورداری از نظامهای نظارتی که امتیاز و مشروعیت خود را در هدایت و راهبرد منطبق با نیازهای اعتقادی، اخلاقی، تربیتی و تفریحی متصورند، مورد تأکید و قبول هنرمندان خواهد بود و همه مخاطبان این قلم، نگران عزت و دلواپس معیشت جمعیت بیشماری است که از دیرباز تاریخ این سرزمین، مفتخر به هنر و هنرمندانش بوده است. فرصت یگانهای است که فروتنانه از همه اضلاع مدیریتی خواهش کنم در این روز و روزگار، به دشواری حیات هنرمندان و پایمردیشان در آفرینشهای جامعه محور و تاریخ ساز بیندیشند و به بهبود امر، قدم از قدم بردارند.
برنده دو جایزه «پولیتزر» درگذشت
«راسل بیکر» نویسنده، روزنامهنگار و مجری امریکایی که ستونهای طنزش در روزنامه «نیویورک تایمز» و ۳۶ روزنامه دیگر او را به یکی از مشهورترین نویسندگان امریکایی بدل کرده بود، در۹۳سالگی درگذشت. به گزارش نیویورک تایمز، «بیکر» که میتوان او را در کنار ستوننویس معروف «آرتور بوخوالد» (که در سال ۲۰۰۷ درگذشت) یکی از معروفترین طنزنویسان روزنامه در عصر خود دانست، دوشنبه شب در خانهاش در «لیسبورک» از دنیا رفت. این ویرجینیایی روستایی که بعدتر به یکی از شاخصترین نویسندگان امریکا بدل شد، در سال ۱۹۶۲ به عنوان ستوننویس در نشریه «نیویورک تایمز» کارش را آغاز کرد و با نوشتن این ستونها با به کاربردن شخصیتها و گفتوگوهای ساختگی توانست نسل جدیدی از مخاطبان را به خود جذب کند. بیکر در سال ۱۹۷۹ برنده جایزه «پولیتزر» شد. بیکر برای نسل تماشاگران تلویزیون نیز چهره ناآشنایی نبود؛ او از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۴ مجری برنامه «تئاتر شاهکار» بود. راسل بیکر همچنین نویسنده ۱۵ کتاب است که ازجمله آنها میتوان به کتاب «بزرگ شدن» اشاره کرد؛ او در این کتاب خاطرات دوران غمگین جوانی، مادر الهامبخشش و امریکا در بحبوحه جنگها را مرور میکند. این کتاب دومین جایزه «پولیتزر» برای زندگینامه را برای او به ارمغان آورد. در کنار دو جایزه «پولیتزر»، او موفق به کسب دو جایزه «جورج پولک» (درحوزه روزنامهنگاری) برای گزارشهای خود در سال ۱۹۷۸ و موفقیتهایش در این حرفه در سال ۱۹۹۸ شد.
مناظره داغ
یگانه خدامی
دومین جلسه مناظره مصطفی تاجزاده و علیرضا زاکانی با موضوع انتخابات۸۸ دیروز برگزار و از طریق اینستاگرام به صورت زنده پخش شد. اولین مناظره با استقبال خوبی مواجه شد و بسیاری از جملات آن هم مورد توجه قرار گرفت و دربارهاش بحث و گفتوگو شد. با آغاز مناظره دوم هم واکنشها به آن در شبکههای اجتماعی آغاز شد و جملات هر دو توسط بعضی کاربران بازنشر میشد. از سوی دیگر طبق معمول بعضیها از حرفهای تاجزاده حمایت میکردند و بعضیها هم از اظهارنظرهای زاکانی. البته بعضیها هم هر دو را نقد میکردند.
در واکنش به این مناظره توئیتها و پستهایی مثل اینها را خواندیم: «زاکانی خطاب به تاجزاده: برخی از لباس شخصیها دوست شما هستند. پ.ن: آقای زاکانی بقیه دوست چه گروهی یا کسانی هستند؟»، «زاکانی با دست خودش، خودش رو میندازه گوشه رینگ»، «زاکانی: آن کسی که با تیر به آقای حجاریان زد، در ستاد آقای موسوی بود! (خنده خبرنگاران و تاجزاده) پ.ن: خود سعید عسگر و مهدی روغنی (دوست صمیمی سعید عسگر) اینو تکذیب کردن ولی زاکانی و رسایی همچنان ول کن ماجرا نیستن.»، «اصلاحطلبان دو سه تا تاجزاده دیگه داشتند اینقدر سکوت و سربهگریبانیشون مشهود نبود.»، «همین که زاکانی در جلسه دومین مناظره یاد گرفت کتاب و روزنامه و سند هرچند تحریفشده بیاره و دست خالی نیاد بشینه خودش یک قدم بزرگ محسوب میشه»، «فرهنگ مناظره باید جا بیفته.اصلاحطلب و اصولگرا و... فرقی نمیکنن. باید اطلاعاتشون رو بالا ببرن و با تحمل نظر مخالف بحث بدون مجادله کنن.»
دعوا بر سر ازدواج کودکان
بعضیها میگفتند اعصاب خرد کن است و تبلیغ کاری را کرده که به ضرر کودکان است اما بعضیها تشویق شان میکردند و میگفتند خیلی هم خوب بوده است.
این خلاصه واکنشهایی بود که دیروز به فیلمی که درباره ازدواج در سنین کم منتشر شد در فضای مجازی دیدیم. در این فیلم زن و مرد جوانی میگفتند در سن 16 و 14 سالگی با هم ازدواج کردهاند و بسیار هم از زندگی شان راضی هستند و البته از اینکه عدهای به دنبال افزایش سن قانونی ازدواج هستند و ازدواج در سنین پایین را ازدواج کودکان میدانند انتقاد میکردند.
حتی وقتی پای این فیلم وسط نبود تقریباً هر روز درباره ازدواج کودکان در شبکههای اجتماعی میخواندیم و دیروز این بحث داغتر شد و اختلاف دو گروه هم بیشتر.
«کودک اونیه که به انسان زیر 18 سال میگه کودک و ازدواجشونو با عنوان ازدواج کودکان با توهین و تحقیر میکوبه عزیزم اگه شما تا بیست سالگی با ماشین کنترلی بازی میکردی لزومی نداره که همه رو مثل خودت ببینی. خیلی از اون زیر هیجده سالهها از شماهای بالای سی سال سن بالغ ترن»، «ویدیوی شرمآوری که ازدواج کودکان را تبلیغ میکند.»، «اینکه (بر فرض صحت حرفهای اون زن و شوهر) آشنایی و ازدواج در سن ۱۶ و ۱۴ سالگی برای اونا خوب بوده(حداقل به زعم خوشان)، ذرهای از فاجعه ازدواج کودکان کم نمیکنه. بچه باید بچگی کنه!»، «کسی که نخواد تو دام گناهی که شما پهن کردید بیفته کودکه؟!»، «وقتی از ازدواج کودکان و کودک همسری حرف میزنیم از گزارشات ترک تحصیل و خشونت خانگی در کنار کامل نشدن چرخه رشد پیش از قبول مسئولیتهای اجتماعی و والدگری حرف میزنیم. همچنین به خصوص داریم از آمار ازدواج دختران زیر ۱۵ و حتی ۱۰ سال با مردان بزرگسال میگیم»، «خدای متعال بزرگترین تکلیفها را در ۹سالگی به زن و ۱۵سالگی به مرد واجب میکنه، خدا میدونه کی به انسان مسئولیت بده ولی یه عده به اسم ازدواج کودکان دری وری بهم میبافن که این سن خوب نیست، پدر مادرا هم بچهشونو بچه بار میارن بزرگ نمیکنن»، نمونههایی از واکنشها به این ویدئوی کوتاه بود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
قصه نماینده بلا و وزیر ناقلا
-
هرجای جهان باشم ایرانیام
-
جشنواره تجسمی فجر زیر سایه هنر رسمی
-
هنر یک ضرورت است
-
برنده دو جایزه «پولیتزر» درگذشت
-
مناظره داغ
-
دعوا بر سر ازدواج کودکان
اخبارایران آنلاین